سامیار و مهیارسامیار و مهیار، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

گلهای بهشتی سامیار و مهیار

سفر شمال

1391/4/13 2:11
1,251 بازدید
اشتراک گذاری

عزیر تر جان مامان و بابا

اواخر فروردین ماه سال 91 این فرصت را پیدا کردیم تا به یک سفر دست جمعی بریم برای یادآوری خاطرات این سفر عکسهاتون را می ذارم که ببینید.

1

اولین تجربه برای حضور توی جنگل برای من که خیلی جالب بود به هیچ عنوان حاضر نبودید که توی چادر بمونید برای همین همش در تلاش بودین که خودتون را به فضای باز برسونید. مهیار خان خوشحال از حضور در فضای باز

2

سامیار: منو ببیند دارم منقل را با این دسته باد می زنم

3

چرا یکی منو نمی گیره از جام بلند کنه, آخه اینا چی که به دستم چسبیده

4

سامیار و مهیار کنار ساحل دریا, مهیار: آخه به کی بگم یکی منو از دست این چیزهایی که چسبیده به دستم نجات بده!!!!

5

 سامیار مامان قربون اون نگاه کنجکاو و عارفانه ات بره, بگو عزیز دلم چشمای خوشگلت دنباله چیه؟

 می توانید برای دیدن ادامه عکسهای این سفر به ادامه مطلب رجوع کنید

6

وقتی که از جاده فیروزکوه به سمت شمال حرکت می کنیم نرسیده به پل سفید از یکی از فرعی ها می توان به دریاچه بسیار زیبای شور مست رسید. توی این سفر هم فرصت پیدا کردیم چند ساعتی را کنار این دریجاه زیبا چادر بزنیم عکسها یاد آور این لحظه ها هستند.

سامیار پستونک به دهن بغل بابا فرشید

7

مهیار خندون بغل مامان مرضی

8

آقا سامیار گل کنار مامان مرضی

9

یک عکس خاموادگی همراه با دینا خوشگله بالای دریاچه شور مست

10

سامیار و مهیار خسته و خواب الود بر فراز دریاچه شور مست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پوريا
13 تیر 91 8:29
سلام عصمت جان ..داشتم با خودم فكر مي كردم كه اين دوتا دسته گل حتما حيلي شيطون شدن و پدر خونه و زندگي رو درميارن ...آخه ما كه يكي داريم همين قضيه است ..دلي شيرين هست هر دوتا گل پسرت رو برام ببوس