سامیار و مهیارسامیار و مهیار، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

گلهای بهشتی سامیار و مهیار

بدون عنوان

سلام ما بالاخره بعد از یک سال و اندی برگشتیم امیدوارم بتونم زود به زود بیام و عکس و خاطرات سامیار و مهیار را توی سایت بگذارم     . ...
11 مرداد 1392

تفریح 2

عزیزترینها بخش دوم از تفریح کردن توی فضای آزاد را به طور مصور می توانید مشاهده کنید. (عجب جمله ای شد. آخه ساعت 2:30 بعد از نیمه شبه و چون شما وروجک ها خواب هستین مامان تونسته بشینه پای کامپیوتر و وبلاگتون را به روز کنه برای همین هم از این جملات استفاده می کنه) مهیار با دوستش که دختر همسایمونه توی محوطه بازی جلوی خونه مشغوله دنبال بازیه مهیار توی این عکس پا توی کفش پدرش کرده!!! (البته پا توی کفش کوچولویی های باباش کرده و از آنجا که این کفش هنوز به پاش اندازه نشده بود بعد از در آوردن آن از چهار جا پاش زخم شد. اینکه میگن نباید پا توی کفش بزرگترها کرد ) آقا سامیار هم آنقدر در تب و تاب بازیه که یک جا وای نمی ایسته تا یک عکس ...
13 تير 1391

نمایشگاه گل و گیاه

سامیار و مهیار عزیزم امسال این فرصت پیش اومد که به نمایشگاه گل و گیاه بریم و از فضای اونجا استفاده کنیم. البته چون ازدحام جمعیت زیاد بود و هواهم گرم بود نتونستیم درست و حسابی عکس بندازیم ولی بازهم بد نشد چند تا از عکسهاتون را گذاشتم تا باهم ببینیم و لذت ببریم مهیار کنار اسب مملو از گل سامیار و مهیار کنار چرخ آبی می دونم پختین از گرما ولی خوب به عکس انداختن توی این منظرها می ارزید . سامیار و مهیار کناره کلبه چوبی پوشیده از گل   سامیار و مهیار خسته از ازدهام جمعیت و شگفت زده از دیدن این منظرهای زیبا این آخرهای نمایشگاه سامیار که دیگه خسته شده بود کلی شروع به اعتراض کردو دیگه نمی شد ...
13 تير 1391

سامیار و مهیار در شهر بازی

پسرهای خوب مامان و بابا در اردیبهشت امسال این فرصت را پیدا کردیم تا باهم بریم به شهر بازی. خوب برای مرور خاطرات عکساتون را ببینید. اِ چه جالب من سوار هواپیما شدم حالا این هواپیما چه جوری پرواز میکنه ای بابا منو باش چه خیالهای پیش خودم می کردم این هواپیما که یک متر هم از زمین بالاتر نمیره, نمیشه یک کاری کنین که هیجانش بیشتر بشه؟؟؟ آخه داره خوابم میگیره خوب جای شکرش باقیه با این مثلا تیر بار می تونم یک خورده خودم را سرگرم کنم. عوضش منکه خیلی کیف کردم. از خوشحالی نمیدونم چی کار باید بکنم. آقا ببخشید مقصد بعدی کجاست؟ اولین وسلیه بازی که سوار شدیم خوب کلی هم ترسیدیم و هم تعجب کردیم. مهیار...
13 تير 1391

سفر شمال

عزیر تر جان مامان و بابا اواخر فروردین ماه سال 91 این فرصت را پیدا کردیم تا به یک سفر دست جمعی بریم برای یادآوری خاطرات این سفر عکسهاتون را می ذارم که ببینید. اولین تجربه برای حضور توی جنگل برای من که خیلی جالب بود به هیچ عنوان حاضر نبودید که توی چادر بمونید برای همین همش در تلاش بودین که خودتون را به فضای باز برسونید. مهیار خان خوشحال از حضور در فضای باز سامیار: منو ببیند دارم منقل را با این دسته باد می زنم چرا یکی منو نمی گیره از جام بلند کنه, آخه اینا چی که به دستم چسبیده سامیار و مهیار کنار ساحل دریا, مهیار: آخه به کی بگم یکی منو از دست این چیزهایی که چسبیده به دستم نجات بده!!!!  سامیار مامان قرب...
13 تير 1391

تفریح

گلهای باغ بهشتی مامان و بابا اینجا فقط رسیدم عکسهای بهار سال 91 که مخصوص تفریحات شما بوده را بگذارم. دوست دارید ببنید چه تفریحاتی داشتین؟ اولین تجربه ای سامیار و مهیار با طبیعت, اینجا پارک جلوی خونست و شماها محو نگاه کردن به چمن های سبز توی پارک هستید. آقا مهیار گل و کنده و نمی دونه که باید با اون چی کار کنه. سامیار هم مشغول پر پر کردن گله توی دستشه. مهیار: ماما بیا این گله مال تو, من که نمی دونم با اون چی کار کنم؟ سامیار و مهیار اوایل می ترسیدن بدون حامی توی پارک راه برن برای همین هم می چسبیدن به کالسکه اشون و با هل دادن آن حاضر می شدن که بدون کمک تو محوطه بازی راه برن. ادامه مطلب یادتون نره حتما ببینید ...
13 تير 1391

سیزده بدر سال 91

عزیزهای دلم سامیار و مهیار عزیزم این عکسها متعلق به سیزده بدر امساله که در باغ عمه فریبا گذروندیم. از اونجا که نمیشه شماه ها را تنها رو زمین گذاشت, لذا در تمام عکسها آقای پدر شماها را همراهی کردن. عکسها را ببینین و لذت ببیرین. علیرضا در بغل دایی و سامیار در بغل بابا دارن کیف می کنن. سامیار و مهیار همراه آقای پدر در باغ عمه خانم. در پس زمینه آیدا خانمه که داره در باغشون قدم میزنه. آقا سامیار مامان دوره بگرده داری کی تشویق میکنی؟ مامن قربون اون خنده خوشگلت بشه مهیاره گلم.  خدا وکیلی, نگاه از این عاشقونه تر تا حالا دیدین؟ ...
14 ارديبهشت 1391

عید سال 1391

گلهای بهشتی مامان و بابا عید امسال یک رنگ و بوی دیگه ای برای من و بابا داشت. حضور سبز شما کنار ما سالی پر از خاطره را به ما نوید می داد. شماها با شیرین کاریهاتون نمی گذارین زمان برای ما دیر بگذره, حضورتون بعد زمان و مکان را کاملا برای ما از بین برده و ما نمی فهمیم روزها و ماه ها چه طور در حال سپری شدنه. فقط می تونم برای حضور سبزتون شاکر و ممنون خدا باشم. امسال با توجه به اینکه در هنگام سال تحویل خواب تشریف داشتین و از طرفی مامان تازه دختر داییش به رحمت خدا رفته بود. نتونستیم سر سفره هفت سین عکس بندازیم. بنابراین عکسها مربوط به عید دیدنی ها میشه. پس عکس هاتون را ببینین ...
14 ارديبهشت 1391

جشن تولد یکسالگی سامیار و مهیار بعد از ماه صفر

شیرینی های زندگی مامان و بابا سامیار و مهیار عزیزم امروز بعد از دو ماه و نیم تاخیر بالاخره یک فرصت پیدا کردم تا وبلاگتون را به روز کنم. با توجه به اینکه شماها خوابین فعلا عکس میذارم تا بعد در یک فرصت مناسب بیام و از خاطراتتون بنویسم. این عکسها مربوط به جشن تولد یک سالگیتون هستش. +   ...
14 ارديبهشت 1391